محل تبلیغات شما
مرداد که از راه می رسد غم سنگینی تمام وجودم را فرا می گیرد.چقدر از مرداد متنفرم ماه شوم


ونحسی که با آمدنش عزیزانم را از من گرفت.کاش می توانستم مرداد را از سال حذف کنم


خواهرم تاج سرم گرچه کوچکترین خواهر بودی اما چه زیبا  با سن وسال کمت در نقش بزرکتر


 و مادر ظاهر شدی.خواهرم هنوز نجوای شیرینت در گوشی  را  که گفتی اینک در حرم مطهر


ثامن الحجج نایب  ایاره ام وگوشی را به طرف حرم گرفته ام هر حاجت ودعایی داری ذکر کن 


در گوشم طنین انداز است خواهرم آن شب از تو پرسیدم که کی برمی گردین؟ جواب دادی فردا


حرکت میکنیم وپس فردا اگر خدا  بخواهد در خانه ایم.


اما پس فردا همان روز نحس یکشنبه 22 مرداد 96 نیامدی؟ چرا ؟ مگر تو به مشهد برای دیدار


امام رضا  نرفته بودی ؟ مگر نمی گویند که امام رضا ضامن آهو شده است؟ پس چرا


تو برنگشتی؟شاید بگویی خدا  نخواست.
 


اما من از خدا یک سوال دارم خــــــــــدا ! وقتی دلت برای کسی تنگ می شود چه حالی


می شوی؟؟خـــــــدا  ! بی نهایت دلتنگم دل تنگ خواهرتقویمی کوچک اما بسیار بزرگم.


خواهــــــــرم !! بعد از دوسال هنوز دلت برای بهار ومحمد مهدی تنگ نشده است؟تو که


حتی یک لحظه هم از آنها غافل نبودی ودر ساعات مدرسه ات مدام تلفنی با آنها صحبت


میکردی!خواهرم اصلا میدانی که بر بهار ومحمد مهدی ات چه گذشته وچه میگذرد؟اصلا چطور


دلت آمد دست های  کوچک محمد مهدی وبهار را رها کنی؟ خواهرم محمد مهدی هنوز 


چشمهایش به در دوخته شده که بر می  گردی ؛دست های یخ زده اش بهانه دستهای گرم  تورا


می گیرد.غم سنگین نبودنت ؛نداشتت  وجود نحیف وکودکانه محمد مهدی  را فرا گرفته


طوریکه ازدور هم در چهره معصومش فریاد میزندگرچه سعی میکند


که این غم  را نهان دارداما  بغضهای نهفته در وجودش  شادابی را از او سلب نموده دیگر


محمد مهدی آن پسر شاداب بازیگوش پرتحرک نیست.خواهرم ، اینک دو سال  از روز نحسی که  


خبرسفر بی بازگشتت را به من دادند میگذرد ، ما مانده ایم با دلتنگی ها وبی قراری های از


دست دادنت ؛زمان  هم در مقابل غم واندوه نبودنت کم آورده است.کاش نمیرفتی 


،که رفتنت بازگشتی نداشت و چه ناباورانه است در سوگ نشستن ما و چه سخت است


برایم گفتن از مرگِ تویی که هنوز باور ندارم دیگر نیستی ، میدانی که رنج  را آشفته در


لبخند پنهان میکنم تا هم نشینان من غمگین نگردند خواهرم ! هیچگاه نمیخواهم


نبودت را باور کنم  هنوز هم با یاد تو به خواب می روم و به امید در خواب دیدنت،


تا بلکه بتوانم از لحظه های دلتنگی گذر کنم ، خاطراتت همیشه از گوشه و کنار ذهنم


عبور می کندو دلم را تنگ تر .نمی توانم  باور کنم هنوز برای همیشه رفتنت را.


باور دارم مرگ پایان نیست که تولدی دوباره است و جایت پیش خدا خوب است ،


میدانم تو هستی و ومارا می بینی و همیشه با تو می گویم از همه روزهای دلـ تنگی ام .


گفتن از خاطرات تلخ ِ روز نحسی که دو سال پیش با رفتنت رقم خورد جانسوز است و سخت ،و


 اشـک امـان نمی دهد، همه واژه هایم خیس شده اند کاش می توانستم بگویم برایت


از غمی که با گذشت دو سال هر روز بر روی قلبم سنگین تر می شود ،
 

بیزارم از سرنوشتم

دلـم گرفتـه ای قلم

بعد ازتو سالهاست از خود رفته ام

خواهرم ,مهدی ,باور ,سال ,روز ,تنگ ,را از ,محمد مهدی ,کاش می ,میدانی که ,روز نحسی

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بانوهای ایرانی nielithacu دختری از دیار بختیاری efinenfai retenosub صلی الله علیک یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها پخش کلی بنرهای آماده ( کربلا - تسلیت) - پخش بنر های مناسبتی - چاپ ارزان به صورت شبانه روزی دیوان اشعار حضرت علامه حسن زاده آملی ازدواج در ترکیه با موسسه بین المللی گلوبال کادرو واتساپ 00905537124401 ciorecoora